پيام
+
چقدر بخشيدي... چقدر مواظبم بودي... چقدر عطا کردي... چقدر صدايم کردي... چقدر نديده گرفتي... چقدر به پاي ناداني ام گذاشتي... چقدر مرا خوب جلوه دادي... چقدر بديهايم را پوشاندي... چقدر راهنمايم بودي... چقدر پيروزم کردي... چقدر بيشتر از لياقتم رساندي... چقدر شادم کردي... چقدر خوبي خداي بزرگ...

غزل صداقت
90/12/25

ذره بين زنده
و من چقدر يادم رفته بود تو را... و من چقدر نديده گرفتم تو را... و من چقدر ديگري را ترجيح دادم به تو... و من چقدر ساده ام... و من چقدر بي معرفتم... و من چقدر تو را براي نيازهايم مي خواهم... تو را فقط در بحرانها صدا کردم... مرا ببخش... اشکهاي مرا بپذير... به جهالت و ظرفيت کمم رحم کن اي خداي بي کران...
ذره بين زنده
در انتهاي سال نود شمسي تازه يادم افتاده بايد از تو تشکر کنم... اما به چه زباني؟ با چه رويي؟ چه بگويم؟ خودت قبول کن وگرنه بنده کجاست که از تو تشکر کند؟ به لطفت بپذير... مثل هميشه... مثل هميشه... مثل هميشه...
پروانگي
و چقدر من نا بنده بودم .....
ذره بين زنده
سلام بر دوستان گرامي //تشکر ويژه از آقاشير حافظ عزيز