پيام
ذره بين زنده
91/3/21
ذره بين زنده
روزها که مي گذرد رهاوردش فراموشي است. فراموشي و خاموشي. ولي نبايد گذاشت روزگار کار خودش را بکند. نبايد گذاشت فانوسهاي خاطرات يکي يکي خاموش شوند... هرچند پيرمرد گفت: فانوس عمر در باد است... هرچند کم کم خودمان را هم فراموش کرديم... ولي من دوست ندارم خاموش باشم... دوست ندارم فراموش شوم... دوست ندارم روزگار کار خودش را بکند... هرچند روزگار کار خودش را خواهد کرد...
ذره بين زنده
محمدحسين ما خيلي خوش پوش بود و اهل جانماز آب کشيدن نبود. اين را همه مي دانستند. ولي همه نمي دانستند که روي ساق پايش هنوز اثر گلوله اي است که يادگار جنگ است. همه نمي دانستند که جانباز بودن تابلو ندارد. اما اهل خانواده مي دانستند قصه ي فرارهايش را به جبهه... از اهواز نامه نوشتنهايش را براي پدر که مرا حلال کن... شايد برنگشتم...
ذره بين زنده
بروزيم... در روزهاي پايان بهار...
پروانگي
عالي بود
ذره بين زنده
عالي خونديد... ممنونم :)
پروانگي
خواهش مي کنم
||عليرضا خان||
:(((
ذره بين زنده
بروزيم!