شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ دوسال پيش به همراه همکلاسيهاي دانشگاه حرم امام رضا بوديم. در يکي از تالارهاي حرم براي گروهها برنامه سخنراني و مداحي بود. حاج آقاي ماندگاري مي گفت: وقتي خادمان رضوي پرچم امام رضا(ع) را به شهرهاي مختلف ميبرند در يکي از توابع محروم کرمان وارد يک هنرستان دخترانه مي شوند. *هيچ کدام از آن دختران نتوانسته بودند تابحال به مشهد بيايند* اشک و گريه ي هنرجوهاي آن هنرستان حسابي دل خادمان را آتش زده بود...
مدتي مي گذرد. در حرم يکي از ايرانيان مقيم آمريکا پيش يکي از همان خادمها مي آيد و مي گويد: من حاجتي داشتم که به برکت توسل به امام رضا برآورده شد. مي خواهم کاري کنم. هرچه بخواهيد هم پول دارم. يک دفعه خادم به ياد آن دختران مي افتد و داستان را مي گويد. قرار مي شود که همه ي آنها يک هفته به هزينه ي آن مرد مهمان امام رضا(ع) باشند... حاج قا ماندگاري ادامه داد: *حالا اون دخترها در همين تالار هستند*...
*و شب آخري است که در مشهد هستند* :( باور کنيد زمين و زمان از گريه ها و ناله هاي اون دخترها که اولين بار بود به ديدن امام رضا آمده بودند و حالا بايد مي رفتند به لرزه درآمده بود... ناله هايي مي زدند که دل سنگ هم آب مي شد... من تا بحال حسي که در آن شب در حرم امام رضا داشتم را ديگر تجربه نکردم... السلام عليک يا علي ابن موسي الرضا... يا امام رئوف... يا امام رئوف... يا امام رئوف...
ولي تا نطلبه کسي نميره حرم...
زيبا.. بود....:'(
ممنونم :( ايشالا زيارتش به زودي قسمت همه ي عاشقان بشه...
چقدر قشنگ/ عالي بود
*سحربانو*
:'(
زنده باشيد خانم حکاکان... ممنونم
السلام عليک يا علي ابن موسي الرضا... يا امام رئوف
شب دوستانم نوراني... تا صبح...
قدر حضور در کنار امام مهربان رو بدونيد...
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله تير ماه
vertical_align_top