پيام
+
اي آفتابِ شعله ورِ روبروي من
طعم سکوت مي دهد اين گفتگوي من
.
با اين زبان بسته چه گويم عزيز دل
اي کاش مي سرود کسي از گلوي من
.
از چشمه ي صفاي تو شرمنده مي شود
دلتنگي حقيرِ شکسته سبوي من
.
يک شهر التماس برايت مي آورم
با يک دعاي خير بخر آبروي من
.
هدهد نبوده ام که شوم باخبر ولي
تو باخبر شدي ز غمِ مو به موي من
.
مردم ز طعم ميوه ي ممنوعه خسته اند
مي آورند گندمشان را بسوي من
.

ذره بين زنده
91/10/26

ذره بين زنده
*کفتر که قدِّ خواندن اذن دخول نيست... آقا قبول کن تو همين بغبغوي من*...
ذره بين زنده
(سروده شده در کنار مضجع شريف رضوي؛ 1389)
«سيدمرتضي»
آفرين . خداخيرتون بده
ذره بين زنده
زنده باشيد...
قافيه باران
کفتر که قد خواندن اذن دخول نيست...:(((
قافيه باران
اجرتون با امام رضا عليه السلام...
کوثر...
با يک دعاي خير،بخر آب روي من!
ذره بين زنده
ممنونم خانم قافيه باران...
بلاي آسموني😁
کاش منم لياقت داشتم اينجور شعر بگم:(
ذره بين زنده
اين حرفا چيه؟ شما که الحمدلله شعرهاي خوبي ميگين...
* راوندي *
طيبه الله
ذره بين زنده
ممنونم جناب استاد...
كشتي نجات ما
عالي...
ذره بين زنده
ممنونم از شما...
مهسا خانوم
از چشمه ي صفاي تو شرمنده مي شود/
دلتنگي حقيرِ شکسته سبوي من... فوق العاده بود...
ذره بين زنده
ممنونم از لطف شما :)