سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به نام خدا
گرما سوغات تابستان است ولی سوغاتی زیاد هم دردسر ساز می شود گاهی! مثل همین روزها که نصف کشور را برای مسافرت پشت سر گذاشتیم همه جا گرم بود و گرم بود و گرم بود!
تا یادم می آید همیشه وقتی به مشهد می رفتیم جز صفای زیارت حضرت امام رضا ع تفاوت دمایی یزد و مشهد هم برایمان لطافتی دیگر داشت. اما امسال وقتی گفتند مشهد هم به 45 درجه سانتی گراد رسیده باور کردیم که امسال سالی دیگر است..
امسال ننه غزاله هم با ما به زیارت آمده بود و تصمیم گرفتیم در مسیر برگشت بعد از طبس به حاجی آباد زرین بیاییم... حوالی ظهر به آبادی رسیدیم و دیدیم که گرما هم با ما از مشهد به اینجا آمده است! از تقدیر که نمی شود گریخت! می شود؟
اقلیم حاجی آباد زرین همیشه با یزد متفاوت بوده و در تابستانها نیز اکثرا قابل تحمل تر از یزد بوده ولی چه بگویم از گرمایی که در 24 ساعت حضورمان تحمل کردیم. با خودم می گفتم اگر مشهد 45 درجه است اینجا حول و حوش 50 درجه سیر می کنیم یعنی نصف دمای جوش آب!!
این چند روز به مناسبت ورود گرما! روستای حاجی آباد زرین دچار مشکلی دیگر هم بود که عمدتا در این ایام آفتابی می شود. کم آبی شدید امان مردم را بریده بود. خیلی از خانه ها در ساعاتی از روز اصلا آب نداشتند. هنوز نفهمیدم راه حل این مشکل چیست و باید متخصصان نظر بدهند که نمی دانم چرا نظر نمی دهند!
پریشب حوالی ساعت 12 از خانه پدربزرگ بیرون آمدم و تَف باد بود که صورت را نوازش که چه عرض کنم خراش می داد. نگاهی به سیل بند کنار آبادی انداختم که مسیر وزش این باد داغ از آن سو بود... با خودم گفتم: کسی چه می داند؟ شاید امشب جهنم را پشت بند گذاشته اند!
تا باشه از این جهنمهای دنیایی!



تاریخ : یکشنبه 91/4/25 | 10:48 عصر | به قلم: محمد صادق خدایی | تا حرف حساب