شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

ساعت دماسنج
اواخر ماه رمضان بود و فکر کنم تابستان. من و راشد هم به همراه پدر و مادرمان از يزد به حاجي آباد رفته بوديم. من چهار سالم بود و راشد سه ساله بود. آن روزها خيليها که آشنا نبودند فکر مي کردند ما دوقلو هستيم! ولي شايد اين به خاطر لباسهاي شبيه مان بود وگرنه من مو فرفري و چشم رنگي بودم و راشد مو صاف و چشم سياه! قدم هم کمي از راشد بلندتر بود. برعکس حالا! کودکي بود و شيطنت... بچگي بود و بيخبري از دنيا...
:)) *بالاخره بروز شدم!*
پروانگي
چي شده!؟
سلام بر همگي! چي چي شده؟!
خوب بلاخره پيدا شد يا نه ؟
پروانگي
تو جيب جا ميشه!
نسيم♥
.....:)))
پس راشد بچه هم که بود جيم مي زده ... مراقبش باشيد ... گويا مزدوج شده هاااا...
سايه پيدا شدن چرا بازنشر زدي؟ :))
ياد بچگي خودم افتادم كه تو شهر قم گم شدم ...خدا رحمت كنه اون فاميلمون .را :-))
اول جملت از نداره! نه سوال نداشت کلا جالب بود بازنشرت به خاطر همون گفتم!!
نسيم♥
از ديشب تا حالا دست از سر اين بنده خدا بر نميداريد...؟فيد امروزشونو خونديد.؟؟؟دييييي
سلام جناب خدايي ضمن عرض ادب و احترام اين نوشته شما خواندن داره .حملههههههههههههه .
سلام بر همه! نگران نباشيد! راشد پيدا شده :))
پروانگي
کي هستن اين راشد؟!
يه بچه ي لوس! تو مزرا علي پيداش کرديم!
پروانگي
علي کيه؟!
:)) اون موقعا هنوز جوجه مرشد بود! // علي را وصف در باور نيايد!
:))))) بچه ها خيلي گم ميشن :)))))))
پروانگي
ديگه تمام شد! با اين جمله آيکون ضربه فني
:)) راشد ديگه هر ساعت يه بار گم ميشد! // من بردم!
پروانگي
ناع!
داداش منم خيلي گم ميشد كوچيكيش . هميشه دنبال زناي چادري ميرفت ... اونارو با مامانم اشتباه ميگرفت
چي؟ نعناع؟
من تا حالا گم نشدم ... *اما يه بار بابام و مادرم تو قم گم شدن* ... يه ساعت بعد بالاخره پيدا شدن ...
الانم گم ميشه؟ :))
پروانگي
آدامس؟
الان ديگه نه . اصلا كلا الان ديگه با ما نمياد بيرون زياد . در طول روز هم شايد 3-4 ساعت علي رو بيشتر نبينمش :)) همش بيرونه :)))))
چه پيشرفته است اين محمدمهدي! :))
جناب رضايي :)))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))
نمي دونيد چقد دنبالشون گشتم ... يه ملت اسير و کبير شدن برا پيدا کردنشون ... منم همش حرص مي خوردم نکنه بلايي سرشون اومده باشه ... همه دلداريم مي دادن... :((((
همش تقصير خودت بوده حتما! حواست نبوده بهشون! (آيکون بدجنسي)
لايك نظر 38
يه لحظه غفلت همان و گم شدنشون همانا ... اينم مطلبي که نوشتم براشون... حسشو داشتيد بخونيد: http://gahnameh.parsiblog.com/Posts/99/%D9%81%D8%B5%D9%84%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87+%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%B8%D8%A7%D8%B1...+3/
خوندم رفيق!
محبت کردي رفيق ... يادت باشه يه وقت مثل راشد گم نشي. :)
من گم شده ام کسي به دنبالم نيست...
چرا پيدا شدن ؟!! :((
ناراحتيد برم دوباره گمش کنم! :))
خب الان كه فايده نداره. همون موقع اون اجنه بايد كارشون رو خوب انجام ميدادند و ميبردنشون اون وره كره ي زمين :))
خب اون زمان اجنه هنوز پيشرفت امروز رو نداشتن!
با تشکر از جناب بي يار...
چه داستان مخوفي... جن و آسمان و ...
واقعي بود :)
ولي آخرش ترسناك بود
خب خيلي ترسناک بوده ديگه :) چند روز پيش اتفاقا داشتيم درباره ش صحبت مي کرديم
*ري را
من هنوز درگير اينم :|
راسيتون مياد؟
*ري را
اوهوم
وووويييييي :)
*ري را
جناب خدايي کوچک هيچي نميگن ؟ يادشون نيست هيچي ؟
همه چي يادشه:)
*ري را
چه بد
چرا بايد بد باشه؟!
*ري را
چون بد بوده
چرا به سميه مشت آروم زدن ..اما به شما نه ؟؟؟؟
دليلش رو پرسيدم! :)
نميدونم :) من از بچگي خوش شانس بودم :)
:) ..دلم واسه سميه سوخت فقط
تسبیح دیجیتال
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top