سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به نام خدا

چند روز پیش داشتم به این فکر می کردم که آبادی ما در این چند سال چقدر تغییر کرده،شاید اگر خوب به همین هفت،هشت سال اخیر نگاه کنیم متوجه خواهیم شد که روزگار به سرعت باد چهره حاجی آباد زرین را دگرگون کرده و از حق نگذریم که اکثر تغییرات در جهت رفاه مردم و آسایش من و شما انجام شده است.اما بحث من چیز دیگری است که عرض خواهم کرد.

هر پیشرفت و تغییری هزینه ای دارد و مثل همه جای دنیا ما هم در قبال این راحتی چیزهایی را از دست می دهیم که طبیعی است.مثلا آبادی دارای تلفن شخصی و تلفن همراه مشکلات و اتلاف وقتش نصف می شود اما یادمان نرود که چند لحظه دیدار رودررو با دوستان و آشنایان حلاوتی دارد که هیچ چیز جای آن را نخواهد گرفت.

این سال ها دیگر از کوچه های خاکی حاجی آباد زرین که خاطرات کودکی ما دربستر آن شکل گرفته بود خبری نیست و به تبع آن از گرد و خاک های روزانه خبری نیست و از آب گرفتگی روزهای بارانی خبری نیست و از پستی و بلندی های معابر خبری نیست...

اما کوچه ها دیگر آن حس و حال قدیم را ندارد،و کم کم یک روستای صمیمی شبیه خیابان های عبوس شهر می شود.البته چاره ای نیست.آسفالت شدن معابر بسیاری از مشکلات را حل کرده و واقعا هم امروزه کار زندگی با کوچه های خاکی پیش نمیرود،اما بیاییم آن سادگی و لطافت خاکی گذشته را حداقل در خاطره خود حفظ کنیم و یادهایمان را آسفالت نکنیم...در عین به روز شدن و پیشرفت،سنت های اصیل را نگهداریم به آیندگان هم این میراث بزرگ را انتقال بدهیم.

یادش بخیر صبح های  زود نوروز که خاک های کوچه با آب پاشی مختصری رایحه بهشتی داشتند...

یادش بخیر بوی اسپندی که مهمان سرزده مشام  دسته عزاداری محرم از کوچه های تنگ خاکی بود...

یادش بخیر...

راستی!خاطره کوچه های خاکی شما را به یاد چه می اندازد؟

 




تاریخ : شنبه 87/8/11 | 11:13 صبح | به قلم: محمد صادق خدایی | تا حرف حساب

                                                                           به نام خدا
نمیدانم،شاید خود من و امثال من هم در غربت مسجد حاجی آباد زرین شریک باشیم.واقعا تاسف می خورم وقتی شاهدم که
کمترین اقدامی برای حل مشکلات عدیده این خانه خدا انجام نمیگیرد.هرچند این روزها مسجد به خاطر ناهمواری های
آزاردهنده کف تعطیل شده است اما تضمینی نیست که اوضاع روبه راه شود.
در این چند سالی که اولویت سازندگی و صرف بودجه با حسینیه آبادی است متاسفانه باید بگویم مسجد دارد روزهای مهجوری
و غربت را سپری می کند و کسی نیست به داد در و دیوار فرسوده و بستر ناهموارش برسد.آن هم مسجد پر رونقی مثل مسجد
حاجی آباد زرین که برکات و حسناتش زبانزد است و حالا به روزی افتاده که قابل استفاده نیست و برای رفع مشکل باید تعطیل شود
و اما شمه ای از مشکلاتی که نتیجه اهمال من و شماست:

 

ناهمواری کف مسجد
فرسودگی و ناهماهنگی قالی ها
دیوارهای دودگرفته و تارهای عنکبوت
عدم تناسب و شکستگی همه پشتی ها
شکستگی گچکاری و قسمتی از محراب
کمبود جای غیر قابل تحمل قسمت بانوان
وجود قاب ها و تصاویر و ادعیه های دیواری قدیمی و غیر قابل استفاده
ورودی کوچک و به دور از شان خانه خدا
نامرتبی و کثیفی و نا آراستگی داخل مسجد
شیشه های خاکی و لکه دار
پیدا شدن جانورهای موذی و سوسک و حتی مار در مسجد
...و

 

تا چه زمانی باید پای سالمندان روی ناهمواری های مسجد آسیب ببیند؟تا کی باید حین یک مراسم مهم با چوب به دنبال مار بدویم؟بچه ها تا چه وقت باید به خاطر پستی بلندی های قالی ها زمین بخورند؟اگر حاجی آباد مردمی مذهبی نداشت دیگر مسجد چه وضعی داشت؟ما چه جوابی برای این مشکلات داریم؟هنوز هم می خواهیم کمبود بودجه را مطرح کنیم؟مگر شب عاشورا برای حسینیه چندین میلیون کمک نمی گیریم؟مسجد مهمتر از حسینیه نیست؟خانه خدا احترام ندارد؟اصلا مگر هرکاری بودجه میخواهد؟جارو زدن مسجد پول می خواهد...؟
من در اینجا خواهش میکنم دست اندرکاران مسجد و مسئولین آبادی فکری کنند و این بی توجهی را متوقف کنند.
.فکر نمیکنم در آبادی کسی باشد که از اوضاع مسجد راضی باشد.
شما چگونه فکر می کنید؟
 




تاریخ : پنج شنبه 87/7/18 | 12:7 صبح | به قلم: محمد صادق خدایی | تا حرف حساب

به نام خدا

به تازگی کتاب یادی چون شهادت نوشته سیدعلی اکبر خدایی و همسرش فاطمه اسلامی در 80 صفحه توسط موسسه احیای فرهنگ دارالعباده یزد با شمارگان 5000 جلد  روانه بازار نشر شده است که موضوع آن زندگینامه داستانی ده شهید حاجی آباد زرین می باشد.

نویسندگان این کتاب با روشی جدید سعی کرده اند به زبان داستان با صحنه سازی های حقیقی-تخیلی مراحل زندگی شهیدان حاجی آباد زرین را به رشته تحریر درآورند و نام اثر خود را برگرفته از جمله رهبر معظم انقلاب می دانند که فرمودند:زنده نگهداشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست.

داستان یادی چون شهادت از یکی از آخرین شب های شهریور ماه 1364 اغاز می شود...شبی که قرار است در مسجد حاجی آباد زرین فیلم سینمایی عقود که درباره جنگ است نمایش داده شود.در پایان فیلم یکی از جوانان بسیجی آبادی که چند بار به جبهه اعزام شده و مجروح شده است(شهید سید مصطفی خدایی) با حال عجیبی به طرف خانه حرکت میکند.یکی دیگر از جوانان روستا که پسرعمه اوست(شهید سید محمد تقی موسوی)او را صدا میزند و معلوم میشود که سید مصطفی دوباره می خواهد به جبهه برود...سید محمدتقی هم برای چندمین بار با او همراه میشود...

در اتوبوس این دو به یاد شهدای قبلی آبادی می افتند ونحوه شهادت انها را مرور میکنند...نفر اول شهید محمد اردکانی است.شهید دوم که هنوز آن موقع شهادتش محرز نشده بود شهید عباس خدایی است.آن ها از شهید محمدرضا خدایی به عنوان سومین شهید حاجی آباد زرین یاد می کنند.بعد نوبت به شهید چهارم یعنی شهید محمدرضا ثقفی(فرزند عزیز الله)می رسد و بالاخره هم نام او شهید محمدرضا ثقفی(فرزند نظر) پنجمین شهید آبادی است که آن دو در اتوبوس از آنها یاد میکنند...

بحث که به اینجا می رسد سید مصطفی آرزو می کند که ششمین شهید حاجی آباد زرین او باشد...آنها در جبهه به یک آشنا برخورد می کنند و او شهید غلامرضا خدایی است...داستان به 20 بهمن 1364 می رسد. سید مصطفی فرمانده دسته ای است که دو هم ولایتیش(سید محمد تقی و غلامرضا) هم در آن دسته اند. آن ها در جزیره ام الرصاص درحال نبردند و ناگهان متوحه می شوند که محاصره شده اند...یکی از بچه های دسته تیر می خورد و سیدمصطفی به کمک سید محمدتقی او را به طرف خاکریز میبرند.ولی در همین حین ناگهان گلوله ای به سر سید مصطفی می خورد و او به آرزویش می رسد و ششمین شهید حاجی آباد زرین لقب میگیرد...

فردا شب حادثه همراه دیگرشان غلامرضا هم در منطقه اروند به سوی خدا پرواز میکند...یک سال بعد پرستوی دیگری از آسمان حاجی آباد زرین پر میکشد و او طلبه شهید حسین ثقفی است...

داستان به سال1374می رسد.جنگ 6 سال است که تمام شده ولی باب شهادت بسته نمی ماند...سید محمد تقی که حالا در سپاه پاسداران استخدام شده است به ماموریتی در کردستان می رود و در همان جاست که بر اثر سقوط از خودرو به شهادت می رسد و به دوستان آسمانیش می پیوندد...ولی این پایان ماجرا نیست...سرهنگ امیر رضا خدایی کبوتر دیگری از این خاک شهید پرور است... هنوز بیش از 4 ماه از شهادت سید محمد تقی نگذشته که امیر رضا خدایی که فرماندهی انتظامی بافق را برعهده دارد در عملیات تعقیب و گریز اشرار و قاچاقچیان مواد مخدر به شهات می رسد و حاجی آباد زرین  دهمین فرزند خود را به انقلاب هدیه می کند...

تصاویر ده شهید سربلند حاجی آباد زرین زینت بخش انتهای کتاب یادی چو شهادت است.

مطالعه این کتاب را به همه دوستان توصیه می کنم.باشد که امانتداران صادقی برای خون شهیدانمان باشیم...ان شاء الله




تاریخ : سه شنبه 87/6/26 | 2:18 صبح | به قلم: محمد صادق خدایی | تا حرف حساب

به نام خدا

یک اتفاق خوب فرهنگی تا چندی دیگر در حاجی آباد زرین اتفاق میفتد و آن کلید خوردن قسمتهایی از پروژه عظیم سینمایی کشور یعنی فیلم سینمایی "روز رستاخیز"خواهد بود.

احمد رضا درویش کارگردان باسابقه سینمای ایران و پدیدآورنده آثار ماندگاری مثل فیلم دوئل در نظر دارد بزرگترین پروژه سینمایی-تاریخی کشور را با موضوعیت قیام عاشورا جلوی دوربین ببرد و روستای حاجی آباد زرین به علت ویژگی های خاص اقلیمی و جفرافیایی برای اجرای قسمت های مهمی از کار انتخاب شده است.

به همین منظور وی سفری به حاجی آباد زرین داشته و از نزدیک مکانهای احتمالی لوکیشن ها را بررسی کرده است.

گویا بعد از تجربه فیلم دوئل به عنوان یک پروژه پر هزینه در سینمای ایران که در ژانر دفاع مقدس و جنگ بود درویش قصد دارد این روند را  با ساخت "روز رستاخیز" ادامه دهد که این فیلم از دوران حکومت معاویه تا قیام عاشورا را در بر میگیرد.

احمدرضا درویش در دیدار آیت‌ا...واعظ طبسی، نماینده ولی فقیه در خراسان و تولیت آستان قدس رضوی با دست اندرکاران فیلم "روز رستاخیز"  عنوان کرد: عزم‌مان را برای تولید یک کار بزرگ و در شأن حضرت اباعبدالله (ع) جزم کرده‌ایم و امیدواریم تمامی جوامع بشری با دیدن این اثر به حقیقت حرکت آن حضرت پی ببرند.وی همچنین گفت: از شاخصه‌های پروژه این است که علیرغم این که از تولیدات کشورمان محسوب می‌شود، اما در واقع به جغرافیای تمامی کشورهای مسلمان تعلق دارد.

در این دیدار، احمد مسجد جامعی به عنوان مشاور پروژه گفت: برای تهیه این فیلم بهترین تجهیزات و امکانات سینمایی و چهره‌های شاخص بازیگری داخل و خارج کشور مورد استفاده قرار می‌گیرد.

امیدواریم حاجی آباد زرین میزبان خوبی برای این اتفاق عظیم فرهنگی و سینمایی باشد

ان شاء الله...




تاریخ : جمعه 87/6/22 | 1:28 صبح | به قلم: محمد صادق خدایی | تا حرف حساب

به نام خدا

ده سال پیش صداوسیمای مرکز یزد به روستای حاجی آباد زرین رفت و دو برنامه ماندگار به نام های "تنها در کویر" و "زنان حاجی آباد زرین" به کارگردانی فریدون کرمی ساخته شد که یکی از بهترین تولیدات سیمای یزد بود و هست.

فیلم اصلی تنها در کویر بود که زنان حاجی آباد با استفاده از قطعات آن و اضافاتی با محوریت زنان روستا ساخته شد و این دو اثر

دو هفته متوالی در شبکه استانی یزد به روی آنتن رفتند.

"تنها در کویر"می کوشید مشکلات آبادی را بیان کند و متاسفم که عرض کنم بعد از گذشت ده سال از پخش فیلم تمامی مشکلات پابرجاست و بعضا هم مضاعف شده است.

فیلم با ورود مینی بوس حاج الله داد به آبادی شروع میشود و در پایان هم با صحنه رفتن مینی بوس مواجه میشویم.

صحنه معدن باریت و دیدار با معدنچیان حاجی آبادی از سکانس های جالب فیلم است که در تونل معدن فیض الله خدایی سروده اش را که حاوی مشکلات روستاست می خواند و در محوطه معدن کارگران در حال خوردن چای و کله جوش به نمایش درمی آیند.

در قسمتی از فیلم جلسه ای نشان داده میشود که در آن شیخ حسین به همراه چهار نفر از اهالی که همگی پدر شهیدند(حاجی آباد زرین 11شهید دارد)مشکلات را بیان میکنند.بدی راه ارتباطی به اردکان،نبود آمبولانس و امکانات پزشکی،نداشتن مدرسه راهنمایی و...مسائل مطرح شده در آن جلسه اند که هنوز هم هستند.

تنها در کویر مزین به تصاویر زیبای نخلستانها و کشمون(دشت)حاجی آباد در آستانه بهار است که بسیار زیباست.

زنان و دختران حافظ قرآن آبادی هم در این فیلم باعث اعتبار معنوی و فرهنگی حاجی آباد زرین شده اند.

مطلب را با کلامی زیبا از گوینده فیلم به پایان می برم:

کویر کسی را که یک بار گرفتار افسونش شده باشد، رها نمی کند...




تاریخ : جمعه 87/6/22 | 1:11 صبح | به قلم: محمد صادق خدایی | تا حرف حساب