دفترچه خاطرات خدایی / سه شنبه 4 فروردین 1490 شمسی
صبح زود رفتم مصلا. بعد از نماز زیارت عاشورا بود و صبحانه. مراسم هم به طور زنده از شبکه محلی حاجی آباد زرین پخش می شد. خوشبختانه هنوز هم تعدد خوانندگان دعا چشمگیر است!
بعد از زیارت عاشورا آقای شهردار نیم ساعت سخنرانی کرد. حالا بگذریم از اینکه 5 بار سخنرانی اش به علت همهمه یا اعتراض و حتی حمله ی برخی افراد قطع شد! نکته جالب این بود که وسط حرف شهردار یکی از اعضای شورای شهر ضمن حمله به شهردار گفت: ما دیگه اصلا تو را قبول نداریم! شهردار هم گفت: عزیز من این که راهش نیست! اگه منو قبول ندارید چرا شهردارم کردید؟ حالا هم دیر نشده من آماده ی تحویل مسئولیتم. عضو شورای شهر گفت: من چکار کنم؟ اعضای دیگه با عزلت موافق نیستند! این جمله خنده ی طولانی مردم را در پی داشت.
بعد از به هم ریختن مجلس بحث داغ مردم همان شایعه خیابان کشمون بود. هر کسی نظری می داد. بچه ها رو جمع کردیم و برای بازی به باشگاه رفتیم. البته چون تنها توپ باشگاه همون اوایل بازی پنجر شد خیلی زود برگشتیم.
بعد از ظهر جلوی فرودگاه شلوغ شده بود. نیروهای انتظامی هم حضور چشمگیر! داشتند. ظاهرا تیم فوتبال استقلال برای بازی با جوانان حاجی آباد زرین اومده بود. تیم جوانان که امیدی برای موندن توی لیگ نداره باید توی این تعطیلات با قهرمان احتمالی بازی کنه. ورزشگاه تقریبا پر بود. البته باخت 5 بر صفر چیزی از ارزشهای جوانان حاجی آباد زرین کم نمی کنه!
امشب که اخبار حاجی آباد زرین رو می دیدیم اوقاتمون تلخ شد. خبر از این قرار بود که یک پیرمرد که در محله ی میون روخونه دچار سکته ی قلبی شده بود به علت خرابی هلیکوپتر امدادی بیمارستان زنده به یزد نرسید. شب پیش از خواب همش به اون پیرمرد فکر می کردم که خانواده اش توی نوروز عزادار شدند. آخه یکی نیست به مسئولین محترم که کم و بیش این روزها برای تبلیغات انتخابات مجلس سی و چهارم آفتابی میشن بگه: یا بیمارستان شهر را تجهیز کنید، یا فکری به حال این ابوطیاره ی همیشه خراب امدادی کنید که بیمار را زنده به مرکز استان برسونه!
تازه شهر حاجی آباد زرین با این همه کبکبه و دبدبه شده مثل 100 سال پیش که آمبولانس هم نداشت!
.: Weblog Themes By Pichak :.